مسافرها

باید الهام بخش نسل بعدی علاقه مندان به هوانوردی باشیم

امروز تیتر مقاله ای توجهم را جلب کرد : ما باید الهام بخش نسل بعدی علاقه مندان به هوانوردی باشیم
مقاله را خواندم ( در ادامه خلاصه آن را برایتان می نویسم ) و به یاد سال های دوری افتادم که دغدغه ام پاسخ به اشتیاق کودکان و نوجوانانی بود که هوانوردی را به عنوان یک علاقه دنبال می کنند نه یک شغل .
اتفاقی که در سه دهه گذشته فراموش شده و جای آن را مراکزی گرفته که شما مجبور هستید با برچسبی به آن وارد شوید که در نهایت به شغل هوانوردی ختم خواهد شد .
آنچه در این میان از دست رفته ؛ عدم وجود فضایی برای علاقه مندانی است که هوانوردی را برای هوانوردی می خواهند . اگرچه باور دارم که این گروه ؛ اگر به شغل هوانوردی روی آورند ؛ موجب تحول سازمانی خواهند بود . نظر شما چیست؟
خلاصه مقاله
بن گریفیث نویسنده مقاله نقل می کند : چندین سال پیش با یکی از مدیران ارشد هوافضای بریتانیا مصاحبه ای کردم . مشتاق بودم بدانم در وهله اول چه چیزی او را به این صنعت کشاند.
او به من گفت: در سال ۱۹۶۹، نیل آرمسترانگ پا بر روی سطح ماه گذاشت، کنکورد اولین پرواز خود را انجام داد و من شاهد بلند شدن یک هریر در نمایشگاه هوایی فارنبرو بودم. بعد از آن چه چیز دیگری را باید انتخاب می کردم؟
بن گریفیث ادامه می دهد : این داستان ساده از آن زمان تاکنون با من باقی مانده است و وقتی کسی سوال می‌کند که آیا کودکان می‌توانند از چنین رویدادهایی الهام بگیرند، آن را بازگو می‌کنم.
بن می گوید : بیداری هوانوردی خودم در دو مرحله انجام شد. اولین خاطره من از هواپیما، دیدن کنکورد بر فراز لندن بود، در حالی که با پدربزرگ و مادربزرگم در هاید پارک قدم می زدم. من فقط چهار پنج ساله بودم.
بعد، در یک سفر با یکی از همکلاسی هایم به داکسفورد رفتیم. ما با هم رقص اسپیت فایر را در آسمان بالای آن فرودگاه تاریخی تماشا کردیم. بعد از آن من مصمم شدم تا خلبان جنگنده شوم .
امروز، من به اندازه کافی خوش شانس هستم که برای یک شرکت هوانوردی بزرگ و در حال رشد در بریتانیا کار می کنم که طیفی از فعالیت ها را دنبال می کند . گاهی اوقات نیز از یک فرودگاه کوچک با هواپیمای خود پرواز می کنم و افرادی را ملاقات می کنم که برای بازدیدکنندگان وقت می گذارند، با بچه های مدرسه صحبت می کنند و با افراد علاقه مند تعامل می کنند.
چند تابستان پیش، مدت‌ها قبل از اینکه کووید این سرگرمی را ویران کند، در حال قدم زدن به سمت هواپیمایم بودم. سه پسر جوان به حصار تکیه داده بودند و به هواپیمای ۷۰ ساله ام نگاه می کردند. واضح بود که هیجان زده بودند .
به سمت بچه ها برگشتم. با اشاره به دو خانم که مادران آنها بودند، پرسیدم که آیا مایلید از حصار عبور کنید و داخل هواپیما بنشینید .
اندکی بعد ؛ تمام صورتشان لبخند بود . اهرم کنترل در دستشان بود و با دهان صدای موتور را تقلید می کردند . بی شک میان ابرها اوج گرفته بودند، لبخند مادران آنها از دیدن این دگرگونی در فرزندان برایم هیجان انگیز بود .
برای من این یک حرکت کوچک بود، چند دقیقه از روز و فرصتی برای صحبت در مورد هواپیمایی که دوستش دارم. یکی از بچه ها این چند دقیقه را بهترین کاری خواند که در تمام تابستان انجام داده است . بیداری او شروع شده بود .
من مطمئن شدم که باید به دیگران فرصت نزدیک شدن به هواپیما را داد. این اولین گام نخبه گرایی در هوانوردی است . به عنوان متخصص هوانوردی، ما موظف هستیم که از شور و شوق خود برای پرواز و تمجید از فضایل آن استفاده کنیم.
ما قدرت تغییر زندگی را می دانیم . این صنعت قبلاً مدرن شده است و اکنون باید دوباره برای سلامت سیاره مدرن شود. اما برای ادامه حرکت رو به جلو باید نسل های جدیدی از علاقه مندان را جذب کنیم که با هم دنیای ما را برای بهتر شدن تغییر دهند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *